جدیدترین ها
دو تکاور به نامهای، لیوای و دراسا، که برای محافظت از یک دره مرموز به برجهای دیدهبانی در دو طرف مقابل آن فرستاده میشوند. آن ها به مدت یک سال بدون تماس با دنیای خارج یا با یکدیگر، موظف به نگهبانی از این دره هستند در حالی که از وجود موجوداتی در اعماق دره بی خبرند...
دو برادر دوقلو و کهنه سرباز جنگ جهانی اول، پس از کار با مافیای شیکاگو، به زادگاهشان باز میگردند تا با پول بهدستآمده، یک جوک جنت، مکانی فرهنگی و تفریحی برای جامعه سیاه پوستان، بسازند. آنها آسیاب چوبی قدیمیای را خریداری میکنند و برای افتتاح شبانهاش آماده میشوند...
دراوکس و الیسا، بهترین دوستان و هماتاقیها، از خواب بیدار میشوند و متوجه میشوند که دوستپسر الیسا تمام پول اجاره خانهشان را خرج کرده است. آنها در یک روز دیوانهوار باید با زمان مسابقه بدهند تا پول اجاره را جور کنند، قبل از اینکه اخراج شوند...
مایک مککان، برای پراکندن خاک برادر مرحومش گرتی به قله اورست میرود. او دچار گناه بازماندگی است و این سفر برای ادای آخرین آرزوی گرتی است. در گذر از منطقه جاده آسمان، مایک همراه همسفر خود، دانی و جمعی از مسافران، با گروهی مزدور روبهرو میشوند...
آدام کلی، زنبوردار سابق و عضو یک سازمان مخفی، پس از خودکشی دوست نزدیکش که قربانی کلاهبرداری اینترنتی شده، وارد عمل می شود. او با مهارتهای رزمی استثنایی، شبکه جنایتکاران را یکی پس از دیگری از بین میبرد و مسیرش را به سرهنگ فاسد می رساند...
لوسیوس در نومیدیا، زندگی آرامی دارد، جایی که مادرش او را برای محافظت از دسیسههای امپراتوری روم، فرستاده است. ناگهان نیروهای رومی به نومیدیا حمله کرده و لوسیوس را به اسارت میگیرند، و او مجبور میشود به عنوان گلادیاتور در کولوسئوم مبارزه کند...
اسکای ریلی، ستاره پاپ موفق، در اوج محبوبیت خود قرار دارد و به تازگی از یک تور جهانی بزرگ بازگشته است. او که با فشارهای روانی شدید ناشی از شهرت، دست و پنجه نرم میکند، درست زمانی که در حال آماده شدن برای بزرگترین اجرای زندگی خود است، درگیر پدیده شوم، لبخند، می شود...
بیا، دختر بچهای است که پس از یک فقدان شخصی در زندگی اش، توانایی دیدن دوستان خیالی، ایف ها، را به دست میآورد. بیا، با کمک کال، یکی از این موجودات خیالی، تلاش میکند تا برای ایف ها که هویت و هدف خود را از دست دادهاند، خانههای جدیدی پیدا کند...
آرتور فلک، به دلیل جنایات در بیمارستان روانی آرکهام زندانی و منتظر محاکمه است. در اینجا آرتور با هارلی کوئینزل، آشنا می شود، زنی که خود را بیمار روانی معرفی و به آرتور علاقه شدیدی پیدا می کند. رابطه آنها به تدریج به یک پیوند عاطفی و روانی تبدیل می شود...
موانا، توسط اجداد راهبرش فراخوانده میشود تا، موتوفِتو، جزیرهای افسانهای که به باور آن ها باعث متحد شدن قبایل اقیانوس آرام می شود را پیدا کند. او و دوستانش در مسیر با، نالو، خدای طوفان که عامل دشمنی میان جزایر است، روبرو میشوند...